ارشیا ارشیا ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

هدیه آسمونی

پسر 2.5 ماهه من

ارشیا کوچولوی من 2.5 ماهه شده هورااااااااااااااااا عروسک های بالای سر گهواره اش رو خیلی دوست داره وقتی تو نی نی لالای اش میزاری همش به بالای سرش به عروسک هاش نگاه میکنه دست و پا می اندازه منم دلم کباب شد از پس خودت رو هلاک کردی خرس کوچولوش رو دادم دستت . تو هم  خیلی زود دست خرسی رو کردی تو دهنت خوردی الاهی مامان فدات بشه پسرم داره خرسی اش رو میخوره تازه وقتی ازت گرفتم گریه کردی که بهت بدم ههههههههههههههههههههههههه پسر شکمو من بالاخره بعد کلی شیطنت ارشیا جان لالا میکند گل قشنگم خواب های خوش ببینی ...
26 مهر 1391

عکسسسسسسسسس

من و پسرم بعد 2 ماهی که خونه مادر جون بودیم داریم برمیگردیم خونه خودمون ارشیا اولین مسافرت اش رو داره تجربه میکنه نیم ساعت اول تو ماشین خیلی اذیت کرد همش گریه میکرد من و بابایی همش نگران بودیم که کی میرسیم ولی خوشبختانه بعد مدتی عادت کردی و خسته شدی و تو کریرات لالا کردی بعد تو رستوران موقع نهار بلند شدی پسرم بعد خوردن نهارش بازم خوابش میاد چشماش لالا داره پسرم لالا کردششششششش اخی خدا کنه تا تهران بخوابه تا تو راه اذیت نشه ...
12 مهر 1391

جشن دوماهگی گل پسرمون

امروز 11 ام مهر ماه و دومین ماهگرد گل پسرم ارشیا هستش مادر جون برات جشن گرفته با کیک خوشمزه و کلی مهمون و البته کادویی های خوشگل اینم  کیک اقا ارشیا گل گلاب هوراااااااااااااااااااااا   پسرم کل جشن رو همراهی کرد همش داشت تو بغل مهمون ها شیطنت میکرد اخر سر هم از پس خسته شده بود خوابش برد هیسسسسسسسسسسسسس مهمونی تمام شده  ارشیا لالا کرده   ...
11 مهر 1391

پسر کوچولو من مرد میشود

شیرین عسل مامان حالا یک ماهه شده امروز صبح ساعت 11 رفتیم مطب دکتر برای ختنه پسرم ای جونم حتی تصورش هم اشکم رو در میاره اخ  اخ پسرم اوف شده ولی عوضش گلم تو دیگه مرد شدی هورااااااااااااااا مبارکه این عکس رو هم وقتی بیحال بودی عصر همون رو ازت گرفتم الاهی مادر فدات بشه عزیزم اینم عکس پسرم وقتی دیگه خوب شده ای جونم ...
11 شهريور 1391

اخرین سونوگرافی در ماه هشتم و تعیین تاریخ زایمان

سلام به روی ماهت پسر مامانی امروز میخوام برای اخرین بار برم سونو تا روی ماهت رو قبل از به دنیا امدنت برای اخرین بار ببینم دل تودلم نیست تا برم و شیطنت هات رو ببینم بالاخره لحظه وصال رسید و مامان صدای قلب نازت رو بازم با ذوق گوش کرد پسرم ماشالله بزرگتر شده بود و الان صورتت واضح تر به نظر میرسید تا دکتر صورتت رو میخواست بهم نشون بده گفت ماشالله چه پسر لپ لپی داره از رشدت خیلی راضی بود و گفت که هنوز نچرخیدی و باید سزارین بشم استرس شدیدی گرفتم خیلی از عمل میترسم راهی مطب دکتر شدم ازت نوار قلب گرفت و بررسی حرکات جنین انجام شد بالاخره تاریخ زایمان 14 مرداد تعیین شد ولی گفت بهتره زودتر منتظر باشم و امادگی داشته باشم ممکنه زودتر به دنیا بیایی . تا...
20 مرداد 1391

گل پسرم وقتی هنوز یک هفته داشت

گل پسرم هنوز یک هفته بیشتر از زندگی زمینی ات نگذشته مامانی با شرایط جدیدی روبرو شده نگهداری از یک نی نی کوچولو خیلی خسته مادر جون کنارمه خیلی کمکم میکنه ولی بازم یک مامان بی تجربه داری با کلی درد و خستگی بزار از لحظات سختی که داره بهم میگزره نگم خیلی کم خوابی همش گریه میکنی منم حالم زیاد خوب نیست بیخوابی و ضعف جسمانی خیلی اذیتم میکنه میدونم باید صبور باشم به زودی و با گذشت زمان اوضاع بهتر میشه بزار چند تا عکس ازت بزارم تا سختی این روزها با خاطرات قشنگ تو کمرنگ تر بشه عشقم دوستتتتتتتتتتتت دارم ارشیا وقتی که اولین لبخندت رو زدی زیر چشمی به مامان نگاه کردی به مامانی چشمک زدی میخواستی بهم بگی مامانی نگران نباش من روزی بزرگ میشم قول میدم پسر ...
20 تير 1391

فرشته اسمونی من زمینی شد

فرشته کوچولو ما روز چهارشنبه 11 مرداد ساعت 9:05 صبح در بیمارستان مادران توسط دکتر حسین صاحب نسق به دنیا امد عزیزم تولدت مبارک اولین عکست وقتی که تازه به دنیا امدی ارشیا یک روزه گل های خشگلی که بابایی و مادر جون برات اورده بودن اولین دست گلی که تو زندگی ات بهت دادن گل زندگی ام از همون لحظه اول عاشقت شدم عزیزم دوستتتتتتتتتتتتتتتتت دارم   ...
15 تير 1391

خرید سیسمونی

سلام عسل مامانی لحظه ای که خیلی منتظرش بودم رسید مادر جون سیسمونی گل پسرمون رو که زحمت کشیدن تهیه کردن اوردن مادر جون دستت درد نکنه وسایلی که خریدی خیلی نازن وقتی بهشون نگاه میکنم دلم ضعف میره تخت و کمدی که قبلا سفارش دادیم هم اماده شد اسباب بازی ها و وسایل بهداشتی و خواب و ........... کلی چیز خوشگل برات خریده همشون خیلی ناز  هستند دیروز با هم رفتیم و وسایل تزیینی هم برات خریدم دیگه سیسمونی ات تکمیل شده و لحظه قشنگ چیدن اتاقت رسیده نمیدونی با چه ذوقی اتاقت رو چیدیم به هر چی که نگاه میکردم تصور اینکه پسرم میخواد بااسباب بازی هاش بازی کنه تو تختش بخوابه لباس های خوشگلش رو بپوشه خیلی حس خوبی داشتم بلاخره چیدن  اتاق گل پس...
2 تير 1391

اسباب کشی به خونه جدید مون

سلام جوجه کوچولوی مامانی چند هفته میشه مامان و بابا دارن وسایل خونه مون رو جمع میکن البته یادم رفت بگم سه نفری مامان و بابا و قند عسل ههههههههههههههههه الان تو کوچولوی شش ماهه من هستی داری تو دل مامان تکون میخوری و لگد میزنی گاهی که زیاد خم و راست میشم کمرم درد میگیره و خسته میشم با تکون هات بهم امید میدی باهات حرف میزنم و برات از اتاقی که میخوام تو خونه جدید برات درست کنم حرف میزنم نا گفته نمونه که بابای مهربونت خیلی هوای من و تو رو داره خیلی مواظب من و تو هستش هر شب که میاد خونه بهم کمک میکنه تا وسایل رو بسته بندی کنیم اسباب کشی خیلی سخته ولی تنها به عشق تو هستش که سختی اش برام اسون میشه بابایی یک نفر رو برای کمک از شرک...
15 ارديبهشت 1391

بلاخره اسم برای پسرم انتخاب کردیم

سلام جیگر طلای مامان جو نم برات بگم که بعد از اینکه فهمیدم که نی نی تو دل مامانی گل پسره من و بابایی شروع کردیم ودنبال اسم گشتیم باباجونت یک  کتاب نام های ایرانی خریده بود و خاله ازاده هم یک کتاب جامع از اسم های اصیل ایرانی و تمام اقوام ایرانی برامون خریده بود و البته کلی هم کتاب داستان و شعر خوشگل برای گل پسرمون خریده بود دست گلش درد نکنه مرسی خاله ازاده جونم   بابایی هر روز تو اینترنت دنبال اسم میگرده هر روز میاد با کلی اسم قشنگ با معنی های خوشگل منم دو تا کتاب رو هر چی میخونم به هر اسمی میرسم میگم چه قدر زیباست یک لیست درست کردیم بابایی اسم ارشیا   ارش اریا رو انتخاب کرده منم البته با هم فکری و مشورت با باب...
20 فروردين 1391
1